افراد متفاوت، ایدههای متفاوتی نیز درباره محصول با حداقل ویژگی قابلقبول (MVP) دارند. همچنین تعداد بسیار کمی از افراد متوجه تفاوتهای جزئی تشکیلدهنده چنین محصولی میشوند.
در سالهای متعددی که با استارتآپها کار کردهام، شاهد درجات مختلفی از پیچیدگی در میان این محصولات بودهام و آنچه فراگرفتهام این است که محصولی با حداقل ویژگی قابلقبول همیشه به این معنی نیست که همهی ویژگیها را حذف کنید، یا در چند هفته محصول را به بازار برسانید، یا فقط با یک صفحه فرود محصول را به بازار معرفی کنید.
در نتیجه، استراتژی خاصی که برای همه MVPها مناسب باشد، وجود ندارد. شما باید بر اساس صنعتی که در آن کار میکنید، مشکلی که به حل آن مشغولید و رقابت موجود، خود را وفق دهید.
نکاتی که در ادامه میآید مفهومِ محصولی با حداقل ویژگی قابلقبول را بر اساس نوع محصول و صنعت شما توضیح میدهد و به شما در تصمیمگیری هر چه بهتر برای اضافه کردن ویژگیهای جدید به نسخه اولیه کمک میکند.
۱- بین آنچه «باید داشته باشید» و آنچه «بهتر است داشته باشید» تمایز قائل شوید
قانون اولیه برای توسعه هر محصولی در مراحل اولیهاش این است که ارزش اصلیای که محصول شما ارائه میدهد را بشناسید. اینکه قادر باشید ویژگیهای غیرضروری و پر زرق و برق را از ویژگیهای ضروری تشخیص دهید، به شما کمک میکند سریعتر محصول خود را به بازار ارائه کرده و فرضیه خود را با سرمایهگذاری کمتری تایید کنید.
باز هم تاکید میکنم که نسخه اولیه شما باید تنها ارزشهای اصلی را مطرح کند، اما این شما را ملزم نمیسازد که سایر ویژگیها را حذف کنید. حتی اگر اپلیکیشنی برای موبایل میسازید که فقط چند ویژگی دارد، باید نتایج را بررسی کنید و این ویژگیها را بهخوبی بسازید.
بیشتر کارآفرینان بهاشتباه فکر میکنند محصول با حداقل ویژگی قابلقبول باید ویژگیها را بهصورت ناقص داشته باشد، درحالیکه ویژگیهایی مهم هستند که در کنار محدود و ضروری بودن، بتوانند تجربه کلی کاربر را آسان سازند.
خلاصه اینکه MVP، یک صفحه فرود، یک مدل برای آزمایش یا یک نمونه اولیه نیست. MVP یک محصول است.
۲- برای شروع فقط یک بخش از بازار را مدنظر داشته باشید
آنچه برای محصول با حداقل ویژگیهای قابلقبول در نظر میگیرید، باید بیانگر مخاطبی باشد که قصد خدمت به او را دارید. قطعا محصول شما میتواند ویژگیهای متعددی داشته باشد و با داشتن این ویژگیها، نیاز بخشهای متعددی از بازار را برطرف خواهد کرد.
در روزهای اولیه، محصولی که میسازید باید به نحو قابل قبولی، مشکلاتی را که از ابتدا شناسایی کرده بودید، برای اولین مشتریانتان برطرف سازد. ساخت محصول با حداقل ویژگیهای قابلقبول تنها بخشی از فرآیند طراحی و توسعه محصول است. وظیفه بعدی شما این است که اولین کسانی که از محصول شما استفاده میکنند را بیابید و با آنها در تماس باشید تا بتوانید چرخه بازخورد را به کار بیندازید.
پیدا کردن اولین کسانی که تمایل دارند از اولین نسخه محصول شما استفاده کنند، کار دشواری است. تمرکز بر یک بخش از مشتریان و بهخوبی برطرف کردن مشکلات آنها، به شما کمک خواهد کرد که تناسب خوبی بین محصول خود و بازار ایجاد کنید.
بعدازآن، شما باید محصول و بازاریابی خود را در مقیاس بزرگتری ارائه دهید.
۳- بین مخاطبی که از خدماتی برخوردار است و مخاطبی که هیچ خدماتی دریافت نکرده است تمایز قائل شوید
همیشه بازاری کاملا جدید و دست نخورده در اختیار شما نخواهد بود که محصول خود را در آن معرفی کنید. محصول شما ممکن است صرفا یک تله موش بهتر باشد، و این هیچ ایرادی ندارد. مسئله فقط این است که وقتی با محصولات موجود رقابت میکنید، باید محصولات خود را از راهحلهای موجود هم بهتر بسازید.
در این سناریو، شاید تصور کنید که میتوانید محصول پایینتری نسبت به رقبا بسازید. اما نگذارید واژه «پایین تر» شما را دچار اشتباه کند. این بدان معنی نیست که «ویژگیهای کمتری بسازید»، بلکه به این معنی است که در چارچوب ویژگیهای «ضروری»، ویژگیهایی را بسازید که از نظر کاربران ضروری هستند، بدون اینکه ویژگیهای غیرضروری و پرزرق و برق را به آن اضافه کنید.
ممکن است ویژگیهای «ضروری» نیز متعدد باشند، چراکه شما وارد فضای متفاوتی از نظر محصول و گروه محصول شدهاید.
در این مورد، MVP شما نسبت به محصولی که برای یک بازار کاملا دست نخورده میسازید، بسیار متفاوت خواهد بود. در یک بازار بکر، محصول یا خدماتی مشابه آنچه شما ارائه میدهید، از قبل وجود ندارد.
نکته آخر: تحت تاثیر اصطلاحهایی که باب میشوند، قرار نگیرید. از عقل خود و از بینشی که از مشتریان خود و چشمانداز موجود دارید استفاده کنید. به اینترتیب محصول با حداقل ویژگیهای قابلقبول را بهدرستی ایجاد خواهید کرد.