زمانی که شما به ایده صدها استارتآپ گوش میدهید متوجه خواهید شد که همه آنها به بیان یکسری نقاط اساسی در کسبوکار خود میپردازند. برای بررسی ایده یک استارتآپ حتی نیازی به اطلاعات کامل در مورد محصولش نخواهید داشت بلکه با پرسیدن چند سؤال و ارزیابی جوابهای دادهشده میتوانید هر نوع ایدهای را مورد ارزیابی قرار دهید.
ارزیابی ایده نیازمند یک حس ششم در مورد موفقیت یا عدم موفقیت یک ایده کسبوکار نیست. هیچکس چنین حسی ندارد، اگرچه همه سرمایهگذاران آرزو دارند که چنین حسی داشته باشند. ارزیابی و بررسی ایده استارتآپها با توجه به چندین اصل است که باعث ایجاد تفاوتهای زیادی در آنها میشوند.
در ادامه به این اصول با توجه به ترتیب اهمیت آنها اشاره میکنیم:
مسئله و راهحل آن
هر ایده کسبوکار از راهحلی برای یک مسئله نشأت میگیرد. بهعنوان کارآفرین، ما گاهی اوقات شیفته راهحلهایی هستیم که بهمنظور حل کردن مشکلات واقعی هستند.
ارزش یک ایده تولیدی ، متناسب با اندازه مشکلی است که میخواهد آن را حل کند. بهعنوانمثال اگر به شما بگویم که درمانی برای سرطان دارم آنگاه حتی نیاز ندارم به شما بگویم که محوصل من چه چیزی هست. شما ذاتاً میدانید که سرطان چه مشکل عظیمی است و بنابراین راهحل من قطعاً هرچه که باشد باید تا حدودی برایتان جالب باشد.
هنگامیکه بتوانید شدت مشکل خود را به بهترین شکل به سرمایهگذاران منتقل کنید، آنها سرشان را به نشانه تأیید تکان داده و میگویند «بله این مشکل بزرگی است، من متوجه هستم» و در این لحظه است که ایده کسبوکارتان برای آنها جالب خواهد بود.
و زمانی که بتوانید در مورد همان مسئله با مشتریان صحبت کنید و راهحلی برای آن ارائه دهید، اگر مشتریان حاضر به خرید کالا باشند آنگاه شما واقعاً یک کسبوکار دارید!
استراتژی بازاریابی و فروش
اگرچه ممکن است شما راهحلی برای یک مسئله داشته باشید، اما بدون اینکه بدانید چگونه مشتریان خود را جذب کنید، این راهحل بیمعنی خواهد بود. هرکسی که به شما میگوید یک محصول بهخودیخود به فروش میرود، در اشتباه است. من میتوانم تضمین کنم تا زمانی که مشتریان از درب فروشگاه وارد نشوند، محصولات فروشگاه خودبهخود فروخته نمیشوند.
به همین خاطر برنامهریزی و طرح بازاریابی و فروش حتی گاهی اوقات از مدل درآمدی اولیه هم مهمتر و حیاتیتر است. البته دچار سوءتفاهم نشوید، کسبوکار شما بدون درآمد دوام نخواهد داشت؛ اما من ۱۰۰% مطمئن هستم که بدون داشتن مشتری، نیازی به نگرانی در مورد مدل درآمدی نیست.
لازم نیست که شما یک طرح دهساله برای هر نوع از کالاهایی که خریدوفروش میکنید داشته باشید. شما فقط نیاز به یک توضیح اولیه در این مورد دارید که چگونه میتوانید بهطور مؤثر برای یافتن مشتریان در طی یک یا دو سال آینده هزینه کنید. ممکن است این کار زیاد مناسب به نظر نرسد اما عدم وجود آن یک هشدار قرمز بزرگ است.
مدل درآمدی
برداشتهای متضاد متعددی در مورد اینکه یک مدل درآمدی مناسب برای کسبوکار چیست، وجود دارد. بعضی از افراد معتقدند که باوجود مشتریان کافی شما درنهایت میتوانید کارهای متعددی انجام دهید. دیگران معتقدند که اگر رشد شما بهاندازه کافی سریع باشد میتوانید به مدت طولانی دوام بیاورید حتی بدون اینکه در مورد پول درآوردن نگران باشید.
هر دو دیدگاه تا حدودی صحیح هستند و استثناهایی وجود دارد که تنها استثنا هستند. جمله «من تصمیم دارم که محصولات خود را به گوگل بفروشم» یک مدل درآمدی نیست و جمله «من قصد دارم در قرعهکشی برنده شوم» یک کار حرفهای تماموقت نیست.
مدل درآمد شما باید ساده باشد (هر شخصی باید مایل به پرداخت پول برای آنچه شما ارائه میکنید، باشد). چه آنها از طریق تبلیغات و چه بهصورت مستقیم خرید کنند، باید یک مدل درآمدی پایدار وجود داشته باشد که بهآسانی قابلشناسایی باشد.
مهمتر از آن مدل باید سودآور باشد. من میتوانم یک دلار را به قیمت ۹۹ سنت بفروشم و میلیاردها دلار درآمد ایجاد کنم، اما بدیهی است که شرکت با ورشکستگی مواجه خواهد شد. تنها شرکتهایی که بدون وجود مدل سودی میتوانند پایدار باشند، سازمانهای خیریه و خطوط هوایی هستند.
بعدازاینکه موارد بالا را در مورد ایده استارتآپ ارزیابی کردید میتوانید به کارایی و عملکرد محصولش بپردازید. تنها زمانی میتوانید اقدام به راهاندازی کسبوکاری کنید که تمام این موارد را موردتوجه قرار دهید. تا آن زمان که میخواهید اقدام به راهاندازی یک کسبوکار کنید موارد بالا را در نظر داشته باشید و بهطور کامل به ارزیابی ایده استارتآپ خود بپردازید.