در بررسیهای اخیر صورت گرفته در صنعت، بیش از ۸۰% صاحبان کسبوکارها اعتراف کردند که هدفهای کسبوکار خود را دنبال نمیکنند. با این وجود، این درصد نشان میدهد که تعیین هدف، جزء جداییناپذیر موفقیت کسبوکار است. فقط تعیین هدف موثر نیست. یادگیری تعیین اهداف درست و یادگیری بهترین راههای رسیدن به آنها، زمانبر بوده و نیازمند اجرای آنها دارد. در ادامه، اصول تعیین هدف توسط آقای Chuck Cohn بیان شده است:
۱- تعیین اهداف اصلی
اگرچه ممکن است این کار، امری بدیهی و ساده به نظر برسد، اما اهمیت تعیین دقیق اهداف را نمیتوان دست کم گرفت. ممکن است رسالت و ماموریت شرکت شما «ارائه بهترین تجربه رانندگی» باشد، در کنار این ماموریت، شما نیازمند هدفهای قابل اندازهگیری هستید که بتوانید حرکت کسبوکارتان را به سمت جلو سوق دهد. وقتی شما هدفی تعیین میکنید مانند «افزایش درآمد حاصل از فروش محصول X به میزان ۱۰% طی ۶ ماه آینده»، چه روش یا روشهایی برای رسیدن به این هدف درنظر گرفته اید تا مطمعن شوید به هدف موردنظر میرسید؟ آیا افزایش فروشتان را با رفع اشکال در محصولتان انجام میدهید یا با افزایش تبلیغات؟ یا چه تعداد مشتری جدیدی باید اضافه شود تا در ۶ ماه آینده به افزایش فروش ۱۰ درصدی برسید؟ تعیین اهداف اصلی، مستند کردن آنها و بررسی دورهای آنها میتواند شانس موفقیت شما را تا ۹۵% افزایش دهد.
۲- ایجاد سیستمهایی برای پیگیری اهدافتان
زمانی که هدفهایتان را تعیین کردید، سیستمهایی را پیاده سازی کنید که در پیشرفت به سوی هدف به شما کمک کند. اهدافی که سیستم حمایتی ندارند، فقط به صوت هدف باقی خواهند ماند و به واقعیت تبدیل نمیشوند. شاید یکی از اهدافتان، افزایش تعداد مشتریان آتی یا تعداد افرادی باشد که مشتریان جدید را به خرید محصول شما ترغیب میکنند. بدون وجود سیستمی حمایتی برای رسیدن به این هدف، ممکن است روز اول با ۱۰ نفر، روز دوم با ۵ نفر و هفته بعد با ۲۰ نفر تماس بگیرید. ولی با وجود سیستمی منظم، میتوانید براساس چشم انداز و هدف خود ازطریق کانالهای مختلف به این هدف دست یابید.
۳- منابع خود را با اهدافتان همتراز و هماهنگ کنید.
اگر به فکر پیشرفت در رسیدن به اهدافتان هستید، منابع مناسب را باید به فعالیتهایی که با اهدافتان همسو هستند اختصاص دهید. به طور مثال، اگر هدف شما حفظ مشتریان فعلی است، اعضای تیم نباید بیشتر وقت خود را صرف پیدا کردن مشتریان جدید کنند. هماهنگی منابع با اهدافتان ممکن است لغو کردن بعضی از فعالیتها باشد. برای مثال، به جای حضور در کارگاه تیم سازی که خارج از شرکت برگزار میشود، شاید نیاز باشد چند روزی را به این فعالیت اختصاص دهید که بفهمید مشتریان فعلیتان در مورد محصول شما به چه چیزهایی علاقمندند و به چه چیزهایی علاقه ندارند. بررسی کسبوکارها نشان میدهد که بالای ۵۰% زمان کارکنان صرف فعالیتهایی میشود که با استراتژی شرکت همسو نیستند. مطمعن شوید که منابعتان را در جهت رسیدن به هدف مورد نظرتان اختصاص داده اید.
۴- اطمینان حاصل کنید که اعضای تیم و هیئت مدیرهتان از تغییرات در اهداف کسب وکار آگاه هستند.
بهترین هدفها، هدفهای پویا هستند، نه ایستا وثابت. هدفها باید پویا و منعکس کننده واقعیتهای درحال تغییر باشند. در نتیجه، اعضای تیم باید همواره از تغییرات آگاه باشند تا بتوانند به نوبه خود، فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف انجام میدهند را به تناسب، تغییر دهند. یک راه برای به روز نگه داشتن اعضای تیمتان، مشخص کردن مراحل مهم و نقاط عطف اهداف مورد نظر است. این کار، اهداف کوتاه مدت را برای کارکنان مشخص کرده تا بتوانند در مدت زمان کوتاهی به آن برسند. پیشرفت قابل توجه در این اهداف کوتاه مدت، محرک قدرتمندی برای آنهاست و اهداف روزانه، هفتگی وماهانه به اعضای تیم، حس موفقیتی میدهد که منجر به تلاش بیشتر در جهت رسیدن به اهداف اصلی کسبوکار میباشد. همچنین، میتوانید موارد خاصی که باید پیگیری کنند را مشخص کنید. با اینکار، به کارکنان اجازه میدهید تصویر بزرگی از هدف در ذهن تصور کنند و با کمّی شدن دیدگاهشان، میزان پیشرفت فردی خود را نسبت به هدف کلی بسنجند. به عنوان مثال، اگر شما هدف مبهمی مثل فروش هرچه بیشتر محصول براساس توانمندی» برایشان تعیین کنید، این هدف برای افراد مختلف، برداشتهای مختلفی دارد. یکی از اعضای تیم ممکن است ۹ عدد بفروشد و از کارش راضی باشد ولی دیگری با اضافه کاری، ۳۰ عدد فروش داشته باشد. با تعیین اهداف مشترک در سراسر شرکت، همه اعضای تیم، تعداد مشخصی از فروش محصولات را برای رسیدن به این هدف در نظر میگیرند.
در نتیجه، اهداف کسبوکار شما، تنها با سیستمهای حمایتی، منابع و میزان پیشرفت کارکنان موثر خواهد بود.
چهار جنبه هدفگذاری که در بالا بحث شد، به شما در اجرای بهتر برنامههایتان برای رسیدن به موفقیت کسبوکار کمک بسیاری خواهد کرد.