چه در زندگی و چه در عالم کسبوکار، هیچ کاری بدون کمک دیگران پیش نمیرود. به همین دلیل است که تیمها برای انجام کارها اهمیت بسیار زیادی دارند.
اما چالش زمانی ایجاد میشود که فکر داشتن یک تیم، بر تلاش لازم برای کار تیمی، ارجحیت پیدا کند. عضوی از تیم بودن و کار کردن در یک تیم، با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند. در اغلب موارد، رهبران بسیار عجله کرده و خیلی زود به گروهها اسم تیم میدهند و فکر میکنند اگر گروهی را تیم صدا کنند، کار تیمی هم بهتبع آن انجام میشود؛ که البته احتمال آن بسیار کم است.
تیمها عناصر ناملموسی را نیز در بر میگیرند؛ مانند اعتماد به یکدیگر برای انجام کاری شایسته با هدف مثبت، داشتن هدف مشترک برای پیوند دادن علائق گوناگون اعضا و ارتباطات باز و شفاف که امکان اشتراک دانش را فراهم میکند، بهگونهای که هر یک از اعضای تیم بتوانند با استفاده از اطلاعات درست و بر اساس هدف مشترکشان، تصمیمهای درستی اتخاذ کنند. البته دستیابی به اینها چندان هم ساده نیست.
درواقع اگر دستیابی به مزایای تیمها یا همان کار تیمی آسان بود، بین تیمهای معمولی و تیمهای برتر هیچ عامل متمایزکنندهای وجود نداشت.
حال ببینیم تیم چگونه تشکیل میشود؟ البته این موضوعی است که میتوان مقالهای جداگانه در موردش نوشت، اما مطمئن باشید که صرفا با استفاده از روشهای میانبر زیر، نمیتوانید بهطور اتوماتیک تیم را به کار تیمی تبدیل کنید.
۱ ـ قرار دادن «یک» مقابل نام
اگرچه نیت شما برای برقراری ارتباط بین اعضا، نیت خوب و مثبتی است، اما اتحاد و همنوایی حاصل عمل است نه نیت. قرار دادن «یک» در مقابل یک بخش کسبوکاری یا شرکت بهتنهایی برای آشکار کردن پتانسیل بالقوه اعضا برای کار تیمی کافی نیست. تیم با کار تیمی فرق دارد. اگر در یک تیم افراد به یکدیگر اطمینان کافی نداشته باشند تا اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند و در راستای یک هدف مشترک همکاری کنند، آن تیم فقط یک گروه باقی خواهد ماند متشکل از افرادی که تنها نقطهی اشتراکشان، اسم تیم است.
۲ ـ نامگذاری دوبارهی یک گروه به اسم یک تیم
این بدترین کار ممکن است. گاهی مدیران ارشد خودشان را یک تیم مینامند درحالیکه هم خودشان و هم دیگران میدانند که آنها تیم نیستند. مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که آنها اعتباری در سازمان ندارند و نمیتوانند کار تیمی را ترویج کنند. اگر کارمندان کار تیمی را در سطوح بالای سازمان مشاهده نکنند، خودشان هم نمیتوانند کار تیمی خوبی داشته باشند. نیات، رفتارها و نتایج همگی از سطوح بالای سازمان نشات میگیرند؛ بنابراین فقط زمانی که مدیران الگوی کار تیمی باشند میتوان انتظار داشت که کارمندان هم از آنها تبعیت کنند.
۳ ـ مهربان بودن بهجای صادق بودن
گاهی کارکنان همرنگی با جماعت را با کار تیمی اشتباه میگیرند و تصور میکنند اگر بحثوجدل نداشته باشند پویایی تیم سالم و پربازده خواهد بود. این اشتباه است. وقتی از مواجهه با مسایل دشوار اجتناب میکنید مهارتهای خود مدیریتی خود و دیگران را محدود میکنید. درنتیجه پویاییهای تیم تغییر میکند. درنتیجه کینه، حسادت، عدم اطمینان و تنفر شکلگرفته و رویهم انباشته میشود و مانع از دستیابی تیم به پتانسیل بهینهی خود میگردد. مکالمات و گفتگوهای دشوار را همچون هوای اضافی در نظر بگیرید؛ هوای اضافی که باعث میشود بادکنک بترکد، چراکه خارج از ظرفیت آن است. تیمها و روابط نیز همینطور هستند. آنها برای خارج شدن هوا به یک خروجی نیاز دارند، در غیر این صورت منفجر میشوند.
همچنین زمانی که بین اعضای تیم اعتماد کافی نباشد، آنها از اختلاف اجتناب میکنند. این عدم اعتماد ناشی از یکی از این دو ترس، یا هردوی آنهاست. یکی ترس از واکنش طرف مقابل به اختلاف و دیگری ترس از تفکر و برداشت طرف مقابل به هنگام اختلاف و بعدازآن. برای شکوفایی کار تیمی، افراد به هنگام بیان نظرات و نگرانیهای خود، نباید از مواخذه شدن بترسند.