بعضیها ممکن است برای این افراد (بنیانگذاران اینستاگرام) صفت «خوششانس» را بکار گیرند. چراکه یک اپلیکیشن تصویری درست کردند، در همان هفتهی اول، ۱۰۰٫۰۰۰ کاربر را جذب کردند و ظرف کمتر از دو سال، آن را به قیمت یک میلیارد دلار فروختند. کوین سیستروم و مایک کریگر، دو بنیانگذار اینستاگرام، خودشان اولین کسانی هستند که اعتراف میکنند شانس تا حدی با آنها یار بوده، ولی این مسئله برای همهی کسبوکارها مصداق دارد؛ بنابراین موفقیت اینستاگرام را نمیتوان ۱۰۰ درصد به شانس مرتبط ساخت.
اینستاگرام، مشکلات واقعی مردم را حل کرد. سیستروم میگوید «نباید از ارائهی راهحلهای ساده برای مشکلات ساده بترسیم.» آنها هنگام طراحی اینستاگرام روی سه مشکل تمرکز کردند و راهحلهای آنها عبارت بودند از:
۱ ـ زیباسازی تصاویر
۲ ـ اشتراک تصاویر در شبکههای اجتماعی گوناگون
۳ ـ آپلود سریع تصاویر
کریگر و سیستروم آموختههای خود را طی این مسیر در اختیار ما قرار دادهاند و توصیههایی برای کارآفرینان دارند:
از چرخش (Pivot) نترسید
سیستروم و کریگر در اصل کارشان را با ساخت یک اپلیکیشن check-in با نام Burbn آغاز کردند.
اما این اپلیکیشن جذابیت زیادی نداشت و بیشتر بازدیدکنندگان از آن برای عکس گرفتن استفاده میکردند. خود سیستروم اعتراف میکند که وقتی از این اپلیکیشن استفاده میکرد، بیشتر به دیدن عکسهایی که مردم گرفته بودند علاقه داشت و کمتر به این توجه داشت که کجا check-in کردهاند.
بعدازاینکه آنها رفتار کاربران را مشاهده کردند و متوجه استقبال محدود آنها از این برنامه شدند، به سمت برنامهای برای تصاویر، تغییر گرایش دادند؛ برنامهای که امروزه آن را با نام اینستاگرام میشناسیم. در همان روز اول، ۲۵ تصویر با استفاده از این برنامه آپلود شد و همانجا بود که سیستروم مطمئن شد در مسیر درست قرارگرفتهاند.
شاید اگر آنها به نظر کاربران اهمیت نمیدادند، هرگز تغییر جهت نمیدادند. سیستروم در مورد تجربیاتی که به دست آورده میگوید:
«دنبال چیزی بروید که مردم دوست دارند. اگر فقط کمی نقش روانشناس را برای کاربران ایفا کنید و به حرفهای آنها گوش دهید و توجه داشته باشید که روی چه چیزهایی تمرکز کردهاند و به چه چیزهایی بیتوجه هستند ... و اگر گاهی کاری را انجام دهید که مورداشارهی آنهاست ... و طبق رفتار آنها عمل کنید ... اتفاقهای خوبی در انتظارتان خواهد بود.»
و اضافه میکند:
«درسی که من یاد گرفتهام این است که نباید منتظر بمانیم تا مطمئن شویم کاری به درد نمیخورد و سپس دست از آن بکشیم. بلکه بهمحض آنکه متوجه شدیم چیزی طرفدار ندارد، باید از آن صرفنظر کنیم و روی بهبود مستمر محصول و کانون تمرکز خود تأکید داشته باشیم ... شرکتها عمدتاً با بحران هویت مواجه میشوند و مدتی طول میکشد تا بهاصطلاح خود را پیدا کنند، ولی به نظر من، فقط کافی است کاری را که طرفدار دارد دنبال کنید و بقیه را کنار بگذارید.»
سیستروم توضیح میدهد که نهتنها باید به حرفهای کاربران گوش کرد، بلکه باید رفتار آنها را زیر نظر گرفت: «آدمها با رفتارشان، بلندتر حرف میزنند تا با کلامشان.» و «مهمترین بازخورد، رفتار آدمهاست.» او برای مثال تعریف میکند که یک بار قابلیت live Filter را حذف کردند و کاربران عصبانیت خود را ابراز کردند. او میگوید وقتی به دادهها نگاه میکردیم، متوجه شدیم که هیچکس از live Filter استفاده نمیکند. قابلیتی که کارآیی ندارد یا مورداستفاده قرار نمیگیرد کنار بگذارید. به دادهها توجه کنید.
«با گذشت زمان، تنها کاری که باید انجام دهید این است که دربارهی عملکرد کاربران خود داده جمع کنید و روی کارهایی تمرکز کنید که مردم بیشتر دوست داشتند. همان لحظه که روی تصاویر با فیلتر تمرکز کردیم، شاهکاری را رقم زدیم.»
برای انجام کارهای بزرگ، نیاز به تیم بزرگی ندارید
سیستروم در مصاحبهای که بعد از خرید فیسبوک انجام داد گفت که حفظ اندازهی کوچک تیم، بزرگترین اشتباه او و درعینحال بزرگترین نقطه قوت او بوده است.
«ما آنطور که بایدوشاید، بهسرعت نیرو استخدام نمیکردیم، ولی همین یکی از نقاط قوت ما بود. نمیدانم اگر با سرعت بیشتری نیرو میگرفتیم، کارمان چگونه میشد، اما وقتی به گذشته نگاه میکنم، متوجه میشوم که بهتر بود با سرعت بیشتری افراد را استخدام میکردیم، چراکه به نظر من، وقتی افراد بیشتری بهاندازهی خود ما به جزئیات محصول ما توجه داشته باشند، اعتماد و اطمینان ما بیشتر میشود. حال که به گذشته نگاه میکنم، فکر میکنم میتوانستیم این کار را انجام دهیم ...»
«کاش با سرعت بیشتری پرسنل استخدام میکردیم. البته با توجه به موفقیتهایی که داشتیم، گفتن این موضوع دشوار است. بااینحال، کسی چه میداند، شاید در صورت داشتن نیروهای بیشتر، موفقیت ما سه برابر میشد.»
او اضافه میکند: «موفقیت آیندهی اینستاگرام به داشتن بهترین پرسنل و سیستمها بستگی دارد تا اطمینان داشته باشیم اینستاگرام برای همیشه زنده میماند.»
او در اکتبر ۲۰۱۱ بر اهمیت کوچک نگهداشتن تیم تأکید کرد:
«وقتی تیمی را تشکیل میدهید، به نظر من نیازی نیست طبق آمار سرشماری عمل کنید و بگویید «میخواهم کارم را شروع کنم و به شرکتی با ۵۰ نفر پرسنل یا چنین چیزی تبدیل شوم.» به نظرم کاری که ما تا به امروز انجام دادهایم خیلی خوب بوده. ما بهترینها را در سرتاسر جهان پیدا کردهایم؛ بهترین طراحان، بهترین مهندسان و همچنان به این روش ادامه میدهیم ...»
«کاری که ما دقیقاً انجام دادهایم این بوده که پستهای موردنیاز را بهصورت دقیق مشخص کردهایم و سپس بهترین افراد را برای کار در این پستها پیدا کردهایم.»
او میگوید: «محصولات و شرکتهای عالی، حاصل تیمهای عالی هستند.» سیستروم عقیده دارد که داشتن یک تیم کوچک متشکل از افراد بزرگ، بهتر از یک تیم بزرگ متشکل از افراد معمولی است. روند استخدام نیرو برای اینستاگرام بسیار کند بود، چراکه به عقیدهی سیستروم، یک مهندس خوب میتواند کار پنج مهندس معمولی را انجام دهد.
افراد باهوش و مشتاق را استخدام کنید
«من به دنبال شور و اشتیاق هستم. به نظر من افراد با هوش، شور و اشتیاق دارند. وقتی از آنها سؤال میکنید که در چهکاری مهارت دارند و به چهکاری واقعاً علاقه دارند، معمولاً طوری جواب میدهند که در شما انگیزه ایجاد میکنند. حال فرقی نمیکند به درست کردن غذا علاقه داشته باشند یا کدینگ. افراد باهوش، علایقی در زندگی دارند و این دقیقاً همان چیزی است که من دنبالش هستم.»
«قرار نیست معمای هوش و مسائلی از این قبیل را حل کنیم. فقط میخواهیم با کمک پرسنلی که داریم برای حل مشکلات تلاش کنیم. در نهایت آنچه واقعاً اهمیت دارد این است که بتوانید کنار کسی بنشینید و با هم روی یک مشکل فنی پیچیده کار کنیم.»
سیستروم میگوید که نکتهی مهم، یافتن افراد باهوش و با پتانسیل و اعتماد به آنهاست.
قرار نیست فقط یک محصول تولید کنید، قرار است سازمانی را راهاندازی کنید
سیستروم به کارآفرینان میگوید که فراموش نکنند که همهچیز به تولید محصول ختم نمیشود. بلکه قرار است یک سازمان شکل بگیرد.
«به نظر من وقتی کسی تصمیم میگیرد کارآفرین شود یا نشود، باید به خاطر داشته باشد که تولید محصول کار بسیار خوبی است، ولی برای اینکه تیمی بتواند کارش را آغاز کند، کار و تلاش زیادی لازم است؛ مخصوصاً مرحلهی جذب اعضا برای تیم بسیار مهم است. تشکیل تیم یکی از مهمترین کارهایی است که در مراحل اولیه انجام میشود؛ بنابراین داشتن ایدهی خوب بهتنهایی کافی نیست. بلکه باید افراد مناسبی را دورهم جمع کنید تا آن ایده را به واقعیت تبدیل کنند و درعینحال باید با استفاده از حساب پساندازی که ایجاد میکنید از آنها پشتیبانی کنید. همزمان جذب سرمایه هم بسیار حائز اهمیت است. باید تولید محصول را آنقدر خوب انجام دهید که برای ادامهی تولید انگیزهی کافی برای تلاش داشته باشید.»
برای همین است که خیلیها به دانشکدههای کسبوکار میروند. آنها میخواهند اطلاعات خود را درزمینهی حسابداری، اخلاق، حقوق، بازاریابی و ... افزایش دهند. اگر در این حوزهها سررشته ندارید و به تنها چیزی که فکر میکنید محصول است، منحنی یادگیری شما شیب تندی خواهد داشت.
باید بتوانید ظرف ۳۰ ثانیه یا کمتر توضیح دهید که چهکار میکنید
کسبوکارها (بهخصوص اپلیکیشنها) باید بتوانند محصول خود را ظرف ۳۰ ثانیه توصیف کنند تا کاربران عملکرد آن را متوجه شوند. سیستروم به نقل از Fast Company میگوید:
«محصولات با گذشت زمان پیچیدگیهای بیشتری را ایجاد میکنند، اما بهمحض اینکه به بهرهبرداری میرسند و محصول جدید به بازار معرفی میشود، از اینجا به بعد مسئله بازاریابی است. باید هر کاری را که انجام میدهید توضیح دهید تا مردم ظرف چند ثانیه متوجه عملکرد محصول شما شوند.»
این توصیف چندثانیهای درست مثل ارائه آسانسوری (Elevator Pitch) است. باید ظرف ۳۰ ثانیه توضیح دهید ارزش محصول شما چیست و چه ویژگی منحصربهفردی دارد. در این ۳۰ ثانیه باید بگویید که چرا مشتریان به محصول شما نیاز دارند. اگر ارائه شما از ۳۰ ثانیه بیشتر شود حوصله مخاطب سر میرود و به شما توجه نمیکند.
سیستروم میگوید نباید به حاشیهها بپردازیم، بهکل باید روی محصول اصلی تمرکز کنیم: «زیادهگویی نکنید و تعاریفی را که تأثیری در موفقیت محصول شما ندارند حذف کنید. زیادهگویی ممکن است مانع ایجاد کرده و توانایی شما را برای انجام کار محدود کند.»
درست در لحظهای که فکر میکنید برنده شدهاید، ممکن است فرایند شکست را آغاز کنید
بعضیها شما را دوست خواهند داشت و بعضیها از شما متنفر خواهند بود. توصیهی سیستروم این است که نباید به هیچیک از این دو گروه گرایش پیدا کنید و تحت تأثیر قرار بگیرید. این مسئله بهخصوص زمانی که همه شما را دوست دارند مصداق دارد. در چنین شرایطی فکر میکنید برنده شدهاید و این خطرناک است.
«درست در لحظهای که کسی فکر میکند «وای ما برنده شدیم» رفتارش تغییر میکند و به نظر من این یکی از موضوعاتی است که شرکتها در سیلیکون ولی باید فعالانه با آن مقابله کنند.»
به شکل شخصی نمونه Beta را تست نکنید
«دنبال تست نمونه Beta به شکل شخصی نروید. بهجای آن، افرادی را پیدا کنید که نظرشان را دربارهی عملکرد شما ابراز میکنند و محصول را در اختیار آنها قرار دهید و به حرفهای آنها گوش کنید. ببینید که کدام قسمت برای آنها هیجانانگیزتر است.»
به گفتهی سیستروم «مشکل استارتآپها این است که بازخورد موردنیازشان را با سرعت لازم دریافت نمیکنند. برای آنکه بسنجید کارتان درست است یا نه، باید محصولتان را در اختیار مردم قرار دهید ... قرار دادن محصول در اختیار مشتریان، برای خود ما تجربهی بسیار خوبی بود و ذهن ما را باز کرد. یادم میآید وقتی Burbn را مقابل مردمی قرار دادیم که آنها را نمیشناختیم، میگفتند: «این دیگر چیست، شما چهکار میکنید؟» و ما مجبور بودیم با استفاده از گوشی همراهمان برایشان توضیح بدهیم که این برنامه چیست و آنها هیچ علاقهای نشان نمیدادند و این اتفاق آنقدر اتفاق افتاد که کاملاً مشخص بود باید روی یک ایدهی دیگر کار کنیم یا حداقل ایدهی خود را اصلاح کنیم؛ و به نظر من وقتی میخواهید استارتآپی را راهاندازی کنید باید این مسئله را مدنظر داشته باشید. ساخت حداقل محصول قابلارائه (MVP) بسیار مفید است. برای پاسخگویی به پرسشها، بیشتر از آنچه باید تولید کنید تولید نکنید.»
«بنابراین از خودتان سؤال کنید برای آنکه متوجه شوم این محصول موفق میشود یا از بین میرود، چه مقدار کار باید انجام ده؟» اگر قرار است شکست بخورید، بهتر است همان ابتدا شکست بخورید. پس برای دریافت بازخورد از مردم تردید نکنید. سیستروم میگوید ۸ ماه بسیار طولانی است، ولی حتی کمتر از آن هم ممکن است طولانی باشد. محصول را در اختیار مردم قرار دهید و به صحبتهایشان گوش کنید. به گفتهی سیستروم:
«برای یافتن راهحل درست، باید شکست بخورید» و «باید از همان اول فرض کنید که اولین ایدهی شما قرار نیست آخرین ایدهی شما باشد. کار شما این است که شکست بخورید تا راه موفقیت را پیدا کنید.»
کمی بیگدار به آب بزنید
تنها کسی که مانع شما میشود، خودتان هستید
«ترس ... تنها چیزی است که در دنیا مانع از انجام کارهای بزرگ میشود ... به نظر من افرادی که مشتاق هستند اگر کاری نمیکنند فقط به خاطر ترس است. به نظر من آنها حس میکنند که استعداد کافی ندارند... ولی من واقعاً فکر میکنم همهی آدمهایی که اینجا هستند میتوانند اینستاگرام بعدی را بسازند ... به نظر من خود آدمها هستند که مانع خود میشوند و به نظر من برای غلبه بر این مسئله لازم است کمی بیگدار به آب بزنید.»