کتاب «ایجاد مدل کسبوکار (Business Model Generation)» حتما برای بسیاری از کارآفرینان و آزادکارها (freelancer) آشناست. این کتاب به بررسی امکانات گوناگون استفاده از «بوم مدل کسبوکار» میپردازد. بوم مدل کسبوکار، مدلی است که برای تعریف اجزای کسبوکار خود میتوانید از آن استفاده کنید و روشی تعاملی برای بهینهسازی مدل کسبوکار فعلی شما و بهبود نتایج حاصل به شما معرفی میکند. در این مقاله، به این سوال پاسخ میدهیم که «بوم مدل کسبوکار» چیست، و یاد میگیریم که چهطور از آن برای خلق یک کسبوکار جدید یا بهبود کسبوکار فعلی استفاده کنیم.
۱ـ معرفی بوم
گام اول: اصول
«بوم مدل کسبوکار» دارای ۹ بخش (یا سازه) است. هر یک از این سازهها بخش خاصی از کسبوکار شما را تعریف میکند. میتوانید از این بوم برای تعریف چگونگی عملکرد هر یک از بخشهای کسبوکارتان استفاده کنید. بدین ترتیب میتوانید بهسادگی نقاط ضعف و قوت بالقوه کسبوکارتان را پیدا کنید و سپس از این اطلاعات برای پیشبینی و اقدام در این زمینه استفاده کنید.
۲ـ گام دوم: پرینت و اصلاح
این مفهوم بسیار ساده است. از مدل پرینت بگیرید و از یادداشتهای برچسبدار برای پر کردن بوم استفاده کنید (یا آن را بهصورت دیجیتال ویرایش کنید). توصیه ما این است که هرطور خودتان تمایل دارید با بوم تعامل داشته باشید. اگر دوست دارید، روی آن نقاشی کنید یا اجزای مختلف آن را با هم ترکیب کنید و بهطور خلاصه، گزینههای مختلف را امتحان کنید تا بتوانید کارآمدترین آنها را انتخاب کنید. اولین مدلی که برای کسبوکارتان تهیه میکنید هرگز نمیتواند بهترین مدل باشد.
گام سوم: شروع
در این بخش قصد داریم «بوم مدل کسبوکار» را برای یک کسبوکار فرضی که بهصورت آزاد در زمنیه طراحی وب فعالیت میکند تکمیل کنیم و یاد بگیریم که چگونه نقاط قوت و ضعف این کسبوکار را شناسایی کنیم.
به خاطر داشته باشید که اگر روی یک «بوم مدل کسبوکار» کار میکنید، توصیه میشود نظر دیگران ر اهم جویا شوید. چراکه خلاقیت و نوآوری، میتواند بین شما منتقل شود.
۲ـ بخشهای مشتریان
گام اول: مشتریان خود را بشناسید
مشتریان، بهمنزله قلب مدل کسبوکار هستند. بدون مشتری، کسبوکار شما دوام چندانی نخواهد داشت. برای همین باید از خود بپرسید که در حال حاضر مشتریانتان چه کسانی هستند و تمایل دارید مشتریان آینده شما چه کسانی باشند.
یک راه موفقیتآمیز برای تعریف مشتریان این است که نیازها و رفتارهای مشترک آنها را گروه بندی کرده و بر این اساس، بخشهایی را که کسبوکار شما فعالانه با آنها سر و کار دارد مشخص کنید. برای مثال، من میتوانم فرق نیازها و خواستههای شرکتهای کوچک و بزرگ را به روشنی از هم متمایز کنم، و این مساله بر شیوه تعامل من با آنها و تناسب رفتار من با نیازهای آنها تاثیر میگذارد.
گام دوم: فهرستی از مشتریان خود تهیه کنید
اگر بدانید چه نوع مشتریانی دارید تعریف سایر بخشهای مدل کسبوکارتان سادهتر میشود. برای مثال بعضی از مدلهای کسبوکار صرفا بر بخشهای خاصی از مشتریان متمرکز هستند یا آنکه بیشازحد مشتری محورند. من بهعنوان یک فریلنسر، فهرستی از مشتریان خود تهیه میکنم تا ببینم کدامیک برای کسبوکار من ارزش بیشتری دارند. همچنین فهرستی از مشتریان بالقوهام، که در آینده ممکن است بتوانند به توسعه کسبوکارم کمک کنند، تهیه میکنم.
پس بیایید برای سادهتر شدن کار، ابتدا فهرستی از مشتریان فعلی خود تهیه کنید (حتی میتوانید آنها را رتبهبندی کنید) و سپس مشتریانی را در نظر بگیرید که تمایل دارید در آینده مشتری شما شوند.
گام سوم: بخشهای مشتریان خود را ارزیابی کنید
کسبوکار فرضی ما، با افراد دیگری مانند طراحان سایت همکاری میکند. او بهتازگی شروع به اشتراک دانش خود کرده و خدمات طراحی گرافیک را در سایت Microlancer پیشنهاد نموده است. اگرچه هدف او، طراحی برای شرکتهای محلی است تا به کار بهصورت آنلاین وابستگی کمتری داشته باشد، اما میتوانست این کارها را هم بهصورت اضافه کاری انجام دهد.
شما چه طور؟ به مشتریان فعلی خود فکر کردهاید؟ آیا موردپسند شما هستند؟ یا مشتریان دیگری وجود دارند که تمایل دارید آنها را جذب کنید؟
نقاط ضعف و قوت این مشتریان چیست؟ فهرستی از آنها تهیه کنید. برای مثال، آزادکار فرضی ما، واقعا از پروژههای مختلفی که با همکاری آزادکارهای دیگر انجام میدهد لذت میبرد، هرچند که نرخ پرداختی بسیار متفاوت است. شاید بهتر باشد که او کسبوکارش را گسترش دهد و برای مشتریانی کار کند که مبلغ بالاتر و ثابت تری میپردازند. برای مثال، مشتریان محلی.
بنابراین ضروری است شما هم این فرصتهای بالقوه را شناسایی کنید و از مشتری ایده آلتان، تصویری بسازید.
۳ـ ارزش پیشنهادی
گام اول: شما چه مشکلاتی را حل میکنید؟
طبیعتا شما ارزش خاصی را به مشتریان عرضه میکنید یا مشکلی را برای آنها حل میکنید. این همان چیزی است که به آن ارزش پیشنهادی میگوییم. البته ارزش پیشنهادی صرفا شامل محصول یا خدمت ملموسی نمیشود، بلکه مزایایی که کسبوکار شما برای مشتریان دارد هم جزو همین ارزش است.
گام دوم: محصولات خود را ارتقا دهید
بدیهی است این مرحله با بخش مشتریان شما ارتباط نزدیکی دارد. شما کدامیک از نیازهای مشتریان را برآورده میسازید؟ چگونه میتوانید تجربه بهتری برای آنها رقم بزنید؟ محصولات یا خدمات شما چگونه میتواند ارزش افزوده خاصی را برای مشتریانتان به ارمغان بیاورد؟
بدیهی است برای پاسخ به این سوالات باید تکتک ابعاد محصولات و شیوه تعامل کسبوکارتان با مشتریان را بررسی کنید. اما تعریف و تحلیل این موارد اهمیت بسیاری دارد. چگونه میتوانید محصولات فعلی خود را ارتقا دهید تا با استفاده از خط فعلی تولیدات خود، به مشتریان بیشتر و بهتری دست پیدا کنید؟ بهبود کسبوکار اصلی ممکن است نیازمند تغییر اساسی در فعالیتهای شما باشد.
گام سوم: ارزش کانونی کسبوکار خود را تعریف کنید
حالا نوبت شماست. کسبوکار اصلیتان را روی بوم تعریف کنید؟ ارزش شما چیست؟ اگر در تعریف ارزش خود با مشکل مواجه هستید از خود بپرسید، دوست دارید بعدازآنکه مشتریانتان از شما خرید کردند، چه چیز را به خاطر بسپارند؟ کسبوکار فرضی ما تلاش میکند روی در دسترس بودن و انعطافپذیر بودن تاکید کند. کسبوکار اصلی شما چه ارتباطی با بخش مشتریان شما دارد؟ شما چه ارزشی ارائه میدهید؟ آیا خدمات جالب تری هم هست که بتوانید ارائه دهید؟ درنهایت مشتریان شما چه انتظاری از شما دارند؟ آیا کسبوکار شما با آن انتظارات همخوانی دارد؟ قبل از ادامه، در مورد این سوالات فکر کنید یا طی فرآیند طوفان مغزی، آنها را مطرح کنید.
۴ـ کانالها
گام اول: کانالهای مشتریان خود را بشناسید
ارزش شما چگونه به دست مشتریان میرسد؟ کانالها، نقاط تماس کسبوکار شما با مشتریان هستند. برای مثال، آیا برای دستیابی به مشتریان بالقوه، معمولا از ایمیل استفاده میکنید؟ آیا با مشتریان ارتباط رودررو دارید؟ شیوه برقراری ارتباط با مشتریان، مانند یک زمین بازی جالب است که در آن میتوانید امکانات و احتمالات جدید را آزمایش کنید. برای مثال، یک روش جدید را برای برقراری ارتباط با مشتریان آزمایش کنید تا ببینید موفق خواهد بود یا نه. ابعاد مهم دیگری که باید به آنها توجه کنید عبارتاند از: کانال شما چگونه با استراتژی شما یکپارچه میشود؟ آیا روش ارتباطی شما مقرون بهصرفه است؟
گام دوم: نقاط قوت کانالهای مشتریان را ارزیابی کنید
ما بهعنوان آزادکار اغلب زمان زیادی را صرف برقراری ارتباط با مشتریان میکنیم. تفکر دقیق درمورد روشهای ارتباطی، برای موفقیت ضروری است. بنابراین بخش کانال را روی بوم تکمیل کرده و نقاط ضعف و قوت این روشهای گوناگون ارتباطی را بررسی کنید.
در این مورد، ارتباطات عمدتا از طریق ایمیل انجام میشود. هرچند که بهطورکلی این روش برای دستیابی به تمامی بخشهای مشتریان، روش چندان موفقی نیست. در کنار ایمیل، ترکیبی از شبکههای اجتماعی و وبلاگ شخصی، روش دیگری برای برقراری ارتباط با بخشهای مشتریان و سایرین است. در مورد شرکتهای محلی که مشتریان شما هستند، شاید روش رودررو بهتر باشد. بنابراین کانالهای ارتباطی متفاوتی برای برقراری ارتباط با بخشهای گوناگون مشتریان وجود دارد و بعضی از آنها بر سایرین ارجحیت دارند.
گام سوم: کانالهای جدیدی را برای مشتریان طراحی کنید
شاید لینکدین بتواند روش مقرون بهصرفهای برای دستیابی به مشتریان بیشتر باشد. شاید هم تعدادی محصول رایگان بهعنوان هدیه بتواند خوشنامی کسبوکار شما را بهعنوان یک فریلنسر افزایش دهد. سناریوهای جالب بسیاری وجود دارند که میتوانید به آنها فکر کنید.
اما فراموش نکنید که ارتباطات، همیشه نیازمند هزینه است، هزینه پولی یا زمانی. به همین دلیل است که باید به مقرون بهصرفه بودن فکر کنید. برای مثال، آیا طراحی یک محصول رایگان، واقعا ارزش آن را دارد که برایش وقت بگذارید؟ پاسخ این سوال بستگی به شرایط شما هم دارد. گاهی این کار میتواند ترافیک ارزشمندی برای شما ایجاد کند. گاهی هم بهتر است همین تلاش را صرف برقراری ارتباط رودررو با مشتریان کنید. حتی در زمینه ارتباطات هم مثل یک کارآفرین فکر کنید و ببینید که بهعنوان یک فریلنسر، چهطور میتوانید بهطور سیستماتیک، مشتریان هدف بیشتری را جذب کسبوکار خود کنید.
۵- ارتباط با مشتریان
گام اول: روابط خود را با مشتریان تحلیل کنید
علاوه بر اینکه باید شیوه دستیابی به مشتریان را تحلیل کنید، لازم است بدانید که چه رابطهای با مشتریان خود دارید. در اغلب موارد از این قسمت از بوم برای تعریف شیوه جذب مشتری، حفظ مشتری و چگونگی افزایش فروش استفاده میشود.
بهعنوان یک فریلنسر ممکن است برای جذب مشتری، زمان زیادی را صرف کنید، اما ممکن است راههایی هم وجود داشته باشد که از طریق آن بتوانید مشتریان قبلی را بهتر حفظ کنید، و بنابراین زمان کمتری را صرف یافتن مشتریان جدید کنید. ارتباط شما با مشتریانتان، تاثیر مهمی بر دیگر بخشهای مدل کسبوکار شما دارد. کمک شخصی و دلسوزانه به مشتریان، برای فریلنسرها آسانتر است، و این میتواند یک ارزش پیشنهادی روی بوم شما باشد. از خود بپرسید نقاط ضعف و قوت شما بهعنوان یک فریلنسر چیست؟
گام دوم: ارزش مشتریان را شناسایی کنید
کسبوکار فرضی ما بر طراحی مشارکتی تاکید دارد، یعنی مشتریان (و ذی نفعان دیگر) جزو شرکا و داراییهای مهم طی فرآیند طراحی محسوب میشوند. اما میتوان سوال کرد که آیا طراحی مشارکتی، همیشه بهترین گزینه است؟ (آیا به زمان بیشتری نیاز دارد؟ آیا پرهزینهتر است؟) شما هم از خودتان بپرسید که دوست دارید روابطتان با مشتریانتان قوی باشد یا ضعیف؟ به چه میزان؟
یکی از سوالات مفیدی که باید از خودتان بپرسید این است که چهقدر مطمئن هستید که مشتریتان، در درازمدت میتوانند برای شرکت شما ارزش افزوده به دنبال داشته باشند؟ اگر این میزان قابلتوجه است، حتما تلاش کنید ارتباط خود را با آن مشتریان حفظ کنید. گاهی اوقات در مورد بعضی مشتریان، تجربه منفی دارید. برای مثال، اگر یکی از مشتریان شما، چندین بار در پرداخت وجه تاخیر داشته است، بهتر است به حفظ او فکر نکنید.
حالا وقتی به بخشهای مشتریان خود و کانالهای ارتباطی خود با آنها، نگاه میکنید، این ارتباط را چگونه ارزیابی میکنید. ارتباط شما با مشتریان چگونه است؟ در اینجا بازهم بوم خود را بهروزرسانی کنید.
۶ـ جریانهای درآمد
گام اول: آزمون و خطا
شما بهعنوان یک فریلنسر باید در ازای کارتان، درآمد داشته باشید. مدلهای قیمتگذاری متنوعی وجود دارند و تعریف مدل مناسب برای محصول شما همیشه کار سادهای نیست و نیاز به آزمون و خطا دارد.
گام دوم: فهرستی از قیمتهای خود تهیه کنید
کسبوکار فرضی ما، فهرستی از قیمتهای استاندارد خود را در قسمت جریان درآمد نوشته است. شما چه مقدار از مشتریان طلب میکنید؟ بنویسید. نظر مشتریان درباره این قیمت چیست؟ آنها ترجیح میدهند چه مبلغی بپردازند؟ کدام محصولات یا خدمات، بخش اعظم درآمد شما را به خود اختصاص دادهاند؟ شما بهعنوان یک فریلنسر، باید بدانید محصولات درآمدزا کدام اند و دلایل آن را مشخص کنید.
نکته: مطالب روی یادداشتهای چسبدار را کوتاه و ملموس بنویسید، اما برای تحلیل کاملتر جریان درآمدی از برگه دیگری استفاده کنید.
گام سوم: استراحت کنید و فکر کنید
زمان استراحت و فکر کردن رسیده است. کار کردن با بوم مدل کسبوکار، گاهی اوقات نیازمند دست و پنجه نرم کردن با بخشهای غیرضروری است. برای مثال، اگر شما زمان زیادی را صرف یکی از بخشهای مشتریان میکنید درحالیکه هیچ درآمدی برای شما ندارد، شاید مشکلی وجود دارد؟ آیا مشکل از استراتژی است؟ یا شرایط قیمتگذاری؟ یا کانال ارتباطی؟
درآمد خود را در ازای فعالیتهای فریلنس، برای مثال طی دو یا سه ماه قبل، سریع روی کاغذ ترسیم کنید و عملکرد خود را بررسی کنید. این قسمت را با سایر بخشهای بوم یکپارچه کنید و تغییرات مثبتی را که میتوانید ایجاد کنید مشاهده کنید. در حال حاضر کدام قسمت روی بوم خوب به نظر میرسد؟ کدام قسمت بد؟ چه تغییرات جالبی را میتوانید اعمال کنید؟
نکته: هیچ یک از این موارد روی سنگ حک نشدهاند. بنابراین به راحتی میتوانید آنها را تغییر دهید.
۷ـ منابع کلیدی
گام اول: فهرستی از منابع کلیدی خود تهیه کنید
این بخش از بوم، مهمترین داراییهای شما را به تصویر میکشد؛ داراییهایی که میتوانید از آنها استفاده کنید تا مدل کسبوکارتان قابل اجرا باشد. برای مثال، ابزارهایی را در نظر بگیرید که برای خلق ارزش یا حفظ ارتباط با مشتریان خود از آنها استفاده میکنید. یکی از منابعی که ما از آن استفاده میکنیم، نرمافزار و فضای کاری ماست. منابع کلیدی شما اغلب بخشهایی هستند که بهعنوان یک فریلنسر، روی آنها سرمایهگذاری مالی انجام میدهید؛ مانند خرید یک سختافزار جدید.
تهیه فهرستی از منابع کلیدی، همواره ایده خوبی است. چراکه تعریف هزینهها روی بوم را در مراحل بعد برای شما تسهیل میکند. بدین ترتیب با کاهش یا حذف بعضی منابع کلیدی، فرصتهای جدیدی برای صرفه جویی مالی برای شما ایجاد میشود.
گام دوم: سرمایهگذاری روی منابع
در مثالی که زدیم، بعضی از منابع کلیدی کسبوکار فرضی ما، ترکیبی از نرمافزار و سختافزار هستند. همچنین ما برای وبسایتها به میزبان نیاز داریم و طبیعتا به فضایی برای کار. این فرصت جالبی برای سرمایهگذاری است. شاید با کار کردن در یک محیط مشارکتی، بتوانید افراد (یا مشتریان) جدیدی را پیدا کرده و با آنها همکاری کنید. البته تهیه فهرستی کامل از تمامی منابع لازم برای قابل اجرا بودن مدل کسبوکار، بسیار دشوار است. بنابراین فقط مهمترین داراییها را بنویسید و آنها را به بوم خود اضافه کنید.
۸- فعالیت های کلیدی
گام اول: فعالیتهای کلیدی خود را بشناسید
فعالیتهای کلیدی شما بهطورکلی، مهمترین کارهایی هستند که یک شرکت باید انجام دهد تا مدل کسبوکارش اجرا شود. هر کسبوکاری فعالیتهای کلیدی خاصی دارد که برای عملیات موفق، آنها را انجام میدهد. برای مثال، فعالیتهای کلیدی بیشتر فریلنسرهایی که طراحی وب انجام میدهند، شامل استراتژی، طراحی یا توسعه (یا ترکیبی از اینها) است. بهطورکلی، فعالیتهای کلیدی آنهایی هستند که برای خلق ارزش برای مشتریان انجام میدهید. فعالیتهای کلیدی کسبوکار شما کدام اند؟ آنها را یادداشت کنید. این مولفه برای توسعه کسبوکار ضروری است. میتوانید به انتخاب خودتان، محصولات یا خدمات بیشتری ارائه دهید و همه فن حریف باشید یا فقط روی یک محصول تمرکز کرده و تخصصی عمل کنید. فعالیتهای کلیدی شما و ارزشی که خلق میکنند برای کسبوکار اصلی شما بسیار با اهمیت هستند.
گام دوم: تمرین فعالیت کلیدی
همانطور که متوجه شدید، فعالیتهای کلیدی شما با جریانهای درآمد شما کاملا انطباق دارند (مسلما شما از طریق فعالیتهایتان درآمد کسب میکنید).
بسیار خوب. بیایید یک تمرین کوتاه انجام دهیم. به مدل کسبوکار خود و فعالیتهای کلیدی آن نگاهی بیندازید. اگر تعداد فعالیتهای کلیدی را کاهش یا افزایش دهید، مدل کسبوکارتان چه تغییری میکند؟ روشهایی را برای توسعه کسبوکار در ذهن داشته باشید؟ چگونه میتوانید کسبوکارتان را بهتر یا سودآورتر کنید؟ تا به اینجا حتما متوجه شدهاید اجزا چه ارتباط و وابستگیای با هم دارند. تغییر فعالیتهای کلیدی، باعث تغییر تمامی بخشهای دیگر بوم مدل کسبوکار میشود. به همین دلیل است که ما از یادداشتهای برچسب دار (یا نرمافزارهای دیجیتالی) استفاده میکنیم تا بوم را بهسادگی ویرایش کنیم.
نکته: به خاطر داشته باشید که هدف از استفاده از این ابزار این است که بتوانیم به راحتی بخشهای مختلف کسبوکار را بررسی و تحلیل کنیم.
۹ـ شرکای کلیدی
گام اول: شرکای کلیدی خود را بشناسید
ما بهعنوان فریلنسر معمولا بهتنهایی کار میکنیم، اما پروژههای بزرگتر نیازمند همکاری با دیگران است. در بخش همکاران کلیدی، درباره شبکه تامین کنندگان خود و همکارانی که در مدل کسبوکار شما سهم دارند توضیح دهید.
بیایید نگاهی به مثال زیر بیاندازیم. بعضی از همکاریهای استراتژیک میان فریلنسرها میتوانند به فرصتهای چشمگیری منتهی شوند (مانند همکاری میان یک طراح بااستعداد و یک توسعهدهنده وب). بعضی از همکاریها چندان مرسوم نیستند، مانند فروش خدمات از طریق Microlancer. زمانی میتوان این پلتفرم را میتوان همکاری کلیدی قلمداد کرد، به شرطی که به اجرای مدل کسبوکار شما کمک کند و به مشتریان نیز کمک کند تا وارد قیف فروش کسبوکار شما شوند. زمانی که تلاش میکنید کسبوکارتان را توسعه دهید، بهتر است همکارانی را پیدا کنید که مناسب باشند و بتوانند به شما کمک کنند (یا شما بتوانید به آنها کمک کنید).
گام دوم: فهرستی از همکاران کلیدی خود تهیه کرده و برنامهریزی کنید
اسامی همکاران فعلی و بالقوهی خود را در آینده بنویسید. به این فکر کنید که چه نوع همکاریهایی میتواند باعث بهبود کسبوکارتان شود؟ چگونه میتوانید این همکاریها را محقق کنید؟ این مساله چه تاثیری روی مدل کسبوکار فعلی شما دارد؟ ۲ تا ۳ سناریو بنویسید و توضیح دهید این همکاری چه فایدهای خواهد داشت.
۱۰ـ ساختار هزینه
گام اول: هزینههای خود را شناسایی کنید
طبیعی است شما در کنار به دست آوردن پول، مخارجی هم دارید. یکی از این مخارج دستمزد خودتان است، اما در کنار آن، سرمایهگذاریهایی نیز خواهید داشت. مدل کسبوکار خوب مدلی است که درکی واقعبینانه از هزینهها ارائه دهد.
می توانید مشخص کنید منابع کلیدی پرهزینه برای شما کدام اند. اما به این هم فکر کنید که کدام سرمایهگذاریها به نفع پیشرفت کسبوکارتان است. بعضی از کسبوکارها فقط به فکر کاهش هزینههایشان هستند، تا بتوانند ارزان بودن را بهعنوان ارزش پیشنهادی خود ارائه دهند (مانند شرکتهای هواپیمایی ارزان قیمت). بعضی دیگر بر ارائه کیفیت بالا به مشتریان تمرکز دارند.
گام دوم: فهرستی از هزینههای خود تهیه و برنامهریزی کنید
سعی کنید هنگام تهیه فهرست هزینهها، حداکثر دقت ممکن را به کار گیرید. البته این کار همیشه ساده نیست (و در اصل نیازمند مدیریت مالی است). اما درهرصورت برای حسابرسی، باید این کار را انجام دهید. اما میتوانید به جستجوی فرصتها هم بپردازید. از اینکه بخشی از پولتان را روی کسبوکارتان سرمایهگذاری کنید نترسید. برای مثال، شاید استفاده از یک کانال ارتباطی جدید و هزینه برای آن، باعث شود مشتریان بهتری پیدا کنید.
به خاطر داشته باشید که این کسبوکار شما است
از مقدمه «بوم مدل کسبوکار» میتوان چنین نتیجه گرفت که یکی از نقاط قوت مهم این ابزار این است که واقعا امکان تحلیل تکتک اجزای کسبوکار را برایتان فراهم میکند. بدین ترتیب میتوانید نقاط ضعف و قوت را بررسی کرده و کسبوکارتان را ارتقا دهید
اگرچه ما بهطور خاص، تکتک اجزا را بررسی کردهایم، اما پس از تکمیل شدن بوم، باید نگاهی کلی نیز به آن بیندازید. به این فکر کنید که تمامی اجزا، بهعنوان یک طرح کسبوکار کارآمد، چه ارتباط و وابستگی با هم دارند. تغییراتی که در کسبوکارتان اعمال میکنید روی سایر بخشهای مدل کسبوکارتان تاثیر میگذارند. بنابراین همواره بعد از تغییر بخشهای کوچک، نگاهی کلان هم داشته باشید.
با استفاده از این ابزار، مشخص میکنید که به نظر شما کدام بخش از مدل کسبوکارتان از همه مهمتر است. برای مثال، بعضی از کسبوکارها تلاش میکنند ساختار هزینه پایین را حفظ کنند. بعضی دیگر صرفا روی ارائه ارزش استثنایی و منحصربهفرد تمرکز دارند و بعضی نیز به روابط با مشتری بیشترین اهمیت را میدهند. شما بهعنوان یک فریلنسر در اغلب موارد میتوانید به راحتی شیوه کارتان را تغییر دهید و برای بهبود کسبوکارتان تلاش کنید. درحالیکه تغییر مدل کسبوکار برای شرکتهای بزرگتر طبیعتا دشوارتر است.
بنابراین به مسیر خود ادامه دهید. مدل کسبوکار فعلی خود را یادداشت کرده و ببینید چه تغییراتی میتوانید در آن اعمال کنید. تغییراتی را که مناسب هستند در نظر بگیرید و سپس دوباره به «بوم مدل کسبوکار» برگردید. فقط با آزمایش کردن یک به یک روشهای مختلف است که میتوانید به بهبود مدل کسبوکارتان ادامه دهید.