شروع یک کسبوکار دشوار و نیازمند سختکوشی است. افراد مهارتها و تواناییهای منحصربهفردی دارند، اما هرکسی نمیتواند مهارتها و تواناییهای خود را صرف راهاندازی کسبوکار کند. کسانی که تمایل دارند کارآفرینی کنند، باید بدانند راهانداختن یک شرکت کار سادهای نیست.
بزرگترین چالش این کار، مسائل بیرونی مثل بودجه، برنامهنویسی، فناوری و جذب استعداد نیست، بلکه بزرگترین چالشها مسائل درونی مانند استرس، ترس و تردید نسبت به خود هستند. رمیت سثی (Ramit Sethi)، کارآفرین و متخصص امور مالی، تخمین زده است که ۹۵ درصد موانع موفقیت، حاصل فرآیندهای فکریای هستند که شما را از کار باز میدارند.
برای اینکه کسبوکاری را آغاز کرده و در آن موفق شوید، باید با قدرت از پس موانع فکری جدی برآیید. در این مقاله، موانعی که باید از شر آنها خلاص شوید را بررسی خواهیم کرد.
۱- من واقعا کارآفرین نیستم
اجازه بدهید یکی از سوالهایی را مطرح کنم که بیش از هر چیزی پرسیده شده و کمتر از هر چیزی پاسخ داده شده است: کارآفرین کیست؟
هیچکس جواب قطعی این سوال را نمیداند. از سازمانهای دولتی تا مقالهنویسها هر کسی سعی دارد تعریفی برای این واژه ارائه دهد. افرادی که سعی کردهاند حوزه گسترده کارآفرینی را معنا کنند، چیزی بیش از تعریفهایی که کنار یکدیگر گذاشته شدهاند، ارائه ندادهاند.
یکی از رایجترین انواع مقالههای کارآفرینی، فهرستها هستند. چنین مقالههایی را قبلا خواندهاید، مقالههایی با عناوینی چون «۲۵ ویژگی کارآفرینهای واقعی». این مقالات ممکن است واقعا گمراهکننده باشند. وقتی با محدود کردن تعریفمان از کارآفرین، کارآفرینان احتمالی را فراری میدهیم، هم به جهان و هم به کارآفرینان صدمه زدهایم.
در مطالعهای که در دانشگاه ایلینویز (Illinois) در آکادمی اوربانا-کمپین (Urbana-Champaign) درباره مدیریت کارآفرینی انجام شد، محققان پذیرفتند که «به دلیل عدم موافقت بر سر تعاریف، هیچ تعریف دقیقی برای جمعیت کارآفرینان وجود ندارد، بنابراین مقایسه و کلیگویی خطرناک است.» پروژه پژوهشی دیگری در دانشگاه بالتیمور (Baltimore) به مطالعات متعددی اشاره کرده است که بر همین مسئله تاکید داشتند: «ارائه یک تعریف برای کارآفرین دستنیافتنی است»
اگر فکر میکنید کارآفرین نیستید، از زاویه غلطی به مسئله نگاه کردهاید. زاویه درست این است که فکر کنید: من میخواهم کسبوکاری را آغاز کنم... چیزی بفروشم، کاری کنم، اختراع کنم، خلق کنم، رویایی در سر بپرورم و رشد کنم. اگر با سوال «آیا من کارآفرین هستم؟» آغاز کنید، ممکن است قبل از اینکه شروع به کار کنید، نتیجه بگیرید که صلاحیت این کار را ندارید.
۲. من موفق نمیشوم
اگر به آمار استارتآپها نگاهی بیندازید، ممکن است حمله عصبی به شما دست دهد یا بلافاصله تسلیم شوید. شاید فکر کنید اغراق میکنم، اما اجازه دهید بعضی از این آمارها را با شما به اشتراک بگذارم:
- نرخ شکست استارتآپها برابر با ۹۳ درصد است.
- ۶۰ درصد کسبوکارهای کوچک در طول عمرشان هیچ سودی ندارند یا با از دست دادن سرمایه همراهاند.
- ۵۱ درصد از کسبوکارهای جدید قبل از پنج سال تعطیل میشوند.
- ۸۰ درصد کارآفرینان قبل از ۱۸ ماه در کار خود شکست میخورند.
«شکست» در میان کارآفرینان همهگیر است، آنقدر که جمله «زود شکست بخور، اغلب شکست بخور» در سیلیکون ولی (Silicon Valley) یک شعار است.
کارآفرینان باید با این نوع دادهها چه کنند؟ میتوانند به یکی از این دو صورت به آنها پاسخ دهند:
۱. باور داشته باشند که شکست میخورند.
۲. یا با شکست بجنگند.
اگر میخواهید کسبوکار خود را به زمین بزنید یا هرگز از زمین بلندش نکنید، خودتان را در زمره شکستهای بزرگ قرار دهید. اگر غیرازاین است و قصد دارید موفق شوید، باورهای خود را تغییر دهید.
۳. من آنقدرها ارزشمند نیستم
بر اساس گفته والتر ایساکسون (Walter Issacson) در کتاب نوآوران (The Innovators)، بیل گیتس از مدتهای بسیار قبل قصد داشته میلیونر شود. اما حتی بیل گیتس هم ارزش شخصی خود را دستکم میگرفته است. امروزه، با ارزش خالص بیش از ۸۰ میلیارد دلار، احتمالا بیل گیتس برای پرداخت قبض گاز مشکلی ندارد. معمولا کارآفرینان خود را ناچیز میپندارند، زیرا ارزش کمی برای خود قائل هستند. اگرچه کارآفرینان واقعی (افراد جنگجو، مبتکر، باهوش و جدی) ممکن است به دنبال مقام و ثروت نباشند، اما بههرحال برای ایجاد کسبوکاری موفق، باید انگیزه لازم را داشته باشند.
ممکن است از حریص بودن بترسید. شاید همه شما را اینگونه میشناسند که همهچیز را با هزینه پایین و برای همه فراهم میکنید. در عین حال، باید متوجه باشید که استحقاق این را دارید که قیمت کالاهای خود را بالا ببرید، سود داشته باشید، کسبوکاری ایجاد کنید و در بلندمدت موفق شوید.
۴. من فروشنده نیستم
معمولا «کارآفرین» و «فروشنده» بهعنوان واژههایی هممعنا در نظر گرفته میشوند. یکی از نویسندگانی که دربارهی کارآفرینی مینویسد، ادعا کرده است: «۸۰ درصد کارآفرینی، فروش و بازاریابی است». او مقالهای در مجلهی Harvard Business Review نوشته است که میگوید: «فروشندگی نقشی اساسی در موفقیت هر شرکت تازهکاری دارد، و کارآفرینان این مسئله را انکار میکنند و به ضرر خودشان تمام میشود.»
آیا میتوانید بدون فروش، در مقام یک کارآفرین، به موفقیت برسید؟ البته که میتوانید. فروش و بازاریابی حائز اهمیت هستند، اما برای موفقیت در کارآفرینی ضروری نیستند.
برای اینکه در مقام یک کارآفرین موفق باشید، لازم نیست فروشندهای سنتی باشید. اگر مجبورید چیزی بفروشید لازم نیست فروشنده باشید تا بتوانید آن را بفروشید.
اگر نتوانید چیزی بفروشید، باید چه کنید؟
- همچنان هیجانزده باقی بمانید. شور و شوق یکی از قدرتمندترین سرمایههای هر کارآفرینی است.
- متخصص باشید. کسانی که به حوزهای خاص تسلط دارند قطعا از آن سود میبرند. وقتی خودتان را یکی از بهترین متخصصان حرفه خود بدانید، بیشک پیشرفت خواهید کرد.
- برندی شخصی برای خود ایجاد کنید. اگر میخواهید کسبوکاری برای خود ایجاد کنید، برندی شخصی برای خود در نظر داشته باشید. این یکی از سریعترین راهها برای پیشرفت است، بدون اینکه بخواهید واقعا چیزی بفروشید.
- شرکای مناسبی داشته باشید. کارآفرینان موفق بهتنهایی کار نمیکنند. اگر فروش کار شما نیست، شریکی پیدا کنید که بتواند بهجای شما آستین بالا بزند و کار فروش را به عهده گیرد.
۵. من رهبر خوبی نیستم
درست مثل واژهی «کارآفرین»، واژهی «رهبر» نیز بهقدری نامشخص است که تقریبا کاربرد آن بیفایده است.
برخی کارآفرینان از تمایلات خود به کارآفرینی واهمه دارند چون از رهبری، هر چه که هست، میترسند. کارآفرینان با انگیزه، برای غلبه بر این مانع فکری، باید واژهی مبهم «رهبری» را کنار بگذارند و یک استعاره، و نه یک واژه، را جایگزین آن کنند.
کارآفرینان در حال گذراندن مسیری هستند و افراد دیگری در این مسیر به آنها میپیوندند. اگر کسی تمایل دارد عنوان «رهبر»، «مدیر عامل» یا «مدیر» داشته باشد، اشکالی ندارد. اما این استعارهی مسیر را در ذهن داشته باشید. پیشرفت یک کسبوکار بدان معنی نیست که یک نفر کنترل یا رهبری خود را اعلام کند، بلکه به این معنی است که در جستجوی این پیشرفت، افرادی را گرد خود جمع کند.
اینکه خود را مدیری خوب بدانید یا اصلا مدیر ندانید، تاثیر بسزایی در موفقیت ندارد. باید قابلیت این را داشته باشید که کسبوکاری ایجاد کنید، و این مسئلهای است که حائز اهمیت است.
نتیجهگیری
آیا با این مطالب میتوان همه را تشویق کرد که کسبوکاری را آغاز کنند؟ پاسخ این سوال هنوز خیر است، اما باید این را بیان کرد که افراد بسیاری میتوانند کسبوکاری را آغاز کنند و بهتر است چنین کنند. موانع فکری بهقدری شدید هستند که بسیاری از کسانی که میتوانند کارآفرین باشند قبل از اینکه آغاز به کار کنند، از آن دست میکشند.
بنابراین، اگر قصد دارید کسبوکاری ایجاد کنید، وقت آن است که دست به کار شوید. موانع فکری از بین خواهند رفت.