روز چهارشنبه ۶ مردادماه ۱۳۹۵ به مناسبت روز ملی کارآفرینی، همایشی با عنوان «کارآفرینی در مهندسی برق» در کانون اسلامی انصار در شهر تهران برگزار شد. این برنامه توسط مرکز آموزش نیراسیستم برنامهریزی شد که با حضور نزدیک به ۱۰۰ نفر برگزار شد. صمیمیت خاصی در طول برنامه وجود داشت و حضور کارآفرینان رشته برق هم به جذابیت برنامه اضافه کرده بود.
در این همایش نکات جالبی از سوی دانشجویان (عمدتاً مهندسی برق) مطرح شد که آشنایی خاصی با فضای کارآفرینی نداشتند. برای آنها، فعالیت کارآفرینان از دو جهت موردتوجه قرار میگرفت و تلاش میکردند تا در هر کارآفرین این دو نکته را جستجو کنند: ۱) چه محصولی ارائه میدهند و محصول آنها چه ویژگی جدیدی به همراه دارد؟ ۲) میزان درآمدشان در سال چقدر است؟
در انتهای برنامه هم یک سؤال اصلی در ذهن دانشجویان ایجادشده بود: کارآفرین از کجا فهمیده محصولی که ساخته موردنیاز بازار بوده است؟ این سؤال چندین بار در جلسه مطرح شد که کارآفرینان طوری جواب دادند که تصور مخاطب بر این بود که آنها بهطور شانسی یا اتفاقی به این قضیه رسیدهاند.
بعد از سؤال و جوابهای مختلف با دانشجویان و صحبتهای کارآفرینان مشخص گردید که تصورهای نادرستی نسبت به فضای کارآفرینی در ذهن دانشجویان و افراد ناآشنا با این فضا وجود دارد. با توجه به فعالیتهای تحقیقاتی و پژوهشی که در «مرکز توانمندسازی و تسهیلگری کسبوکارهای نوپای فاوا» وجود دارد، ۷ تصور غلطی که در این برنامه نسبت به فضای کارآفرینی بین دانشجویان مشاهده گردید، لیست شده است که در ادامه به آنها اشاره میشود:
۱) تصور میشد که بدون سرمایهگذار نمیتوان کسبوکاری را راهاندازی کرد و برای شروع نیازمند سرمایه زیادی هستند.
میزان سرمایه لازم بدون شک از مهمترین مسائل هنگام راهاندازی هر کسبوکاری است اما این موضوع آنقدر بحرانی نیست که بتواند مانعی جدی در آغاز راه کارآفرینی باشد. تجربه نشان داده است بسیاری از فعالیتهای کارآفرینانه در ابتدا بدون حضور سرمایهگذار بیرونی صورت گرفته است و کارآفرینان توانستهاند روشهای خلاقانهای را در تأمین سرمایه موردنیاز خود داشته باشند بهطور مثال شروع کسبوکار آنها به شکلی بوده است که بتوانند با کاهش هزینههای راهاندازی، سرمایه اولیه خود را تا حد زیادی کاهش دهند (بهاصطلاح روش تأمین مالی خود راهانداز میگویند) تا بتوانند با پساندازی شخصی خود و کمکهای مالی از دوستان و آشنایان، کسبوکار خود را راهاندازی کنند؛ و سپس در ادامه توانستهاند از سرمایهگذاران بیرونی استفاده نمایند. آنچه اهمیت زیادی دارد شروع کردن است. تمرکز زیاد در پیدا کردن سرمایهگذار فقط وقت و انرژی شما را به هدر خواهد داد.
۲) صرفاً کارآفرینی در ارائه یک کالای فیزیکی دیده میشد.
هدف اصلی کارآفرینی در برطرف کردن نیاز و مسائل مشتریان است که منجر به خلق ارزش میشود. به همین دلیل است که گاهی به کارآفرینی، ارزشآفرینی هم گفته میشود چراکه درنهایت توانسته است ارزشی برای مشتریان ایجاد کند. محصول به معنای هر چیزی است که بتواند این ارزش را برای مشتری ایجاد کند. محصول میتواند بهصورت یک کالای فیزیکی، خدمات و اطلاعات (و یا ترکیبی از این موارد) به مشتریان عرضه شود. تصور اشتباهی است اگر احساس کنیم کالای فیزیکی ارزش بیشتری برای مشتری ایجاد میکند و یا کالای فیزیکی تنها خروجی کارآفرینی است. در حال حاضر بسیاری از کسبوکارهای پرسود بر مبنای خدمات به مشتریان مشغول به فعالیت هستند. باید این نکته مهم را به خاطر داشت که برای مشتریان، محصولات ما مهم نیستند! آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که یک محصول به چه شکل میتواند مسئله و نیازشان را برطرف کند و قرار نیست صرفاً کالاهای فیزیکی راهکاری برای این مهم باشد.
۳) درک درستی از نیاز بازار وجود نداشت. تصور میشد با جستجو در اینترنت میتوان نیاز بازار را پیدا کرد
تشخیص نیاز بازار و آنچه دغدغه و مسئله مشتریان است هرگز کار آسانی نیست و با جستجو در اینترنت، مجله یا روزنامهها به دست نمیآید. نمیتوان در خانه نشست و به دنبال نیاز مشتریان بود. نیاز و مسائل مشتریان برای کارآفرینان فرصتی است تا از آن بهرهبرداری کنند. کارآفرینان را افرادی میدانند که ذهن فرصتگرای خوبی داشته و این توانایی را دارند که فرصتی را شناسایی (یا خلق) کنند و سپس با راهاندازی کسبوکار و عرضه محصول یا خدمت از آن بهرهبرداری کنند. شناسایی این فرصت (که همان نیاز و مسئله مشتریان است) در بسیاری از مواقع در اثر تجربه و کار در بازاری شکل گرفته است که در آن فعال بودهاند. آنها کاملاً به رفتار مشتریان و دیگر کسبوکارها در بازار هوشیار بوده و توانستهاند آنچه موردنیاز مشتری است را بهخوبی درک کنند؛ بنابراین شناسایی نیاز مشتری هرگز در خلا اتفاق نمیافتد.
۴) به کارآفرینی بهعنوان یک فرآیند و مجموعهای از فعالیتها نگاه نمیشد
کارآفرینی بهعنوان فرآیندی است که از زمان شکلگیری ایده در ذهن کارآفرین آغازشده و با راهاندازی و رشد کسبوکار ادامه پیدا میکند. کارآفرینی فقط به ساخت محصول یا ارائه خدمت محدود نمیشود. ساخت به محصول بخشی از فرآیند کارآفرینی است. اینکه توانستهایم محصولی را تولید کنیم که دارای ویژگیهای منحصربهفرد بوده، کارآفرینی نیست. وقتی بتوانیم سیستم کسبوکاری را ایجاد کنیم که بتواند این محصول را هرروز تولید کرده و به بازار عرضه کند، آن زمان است که فرآیند کارآفرینی اتفاق افتاده است. باید نگاه کسبوکارانه را در خود تقویت کنیم. ما با یک کسبوکار مواجه هستیم! این بدان معناست که باید هرروز با مشتریان سروکله بزنیم، انواع چالشهای مالی و قانونی را پشت سر بگذاریم، برای سبقت از رقبا محصولمان را دائماً ارتقا دهیم و از همه مهمتر پرسنل خود را مدیریت کنیم.
۵) تیمسازی در اهمیت کمتری قرار داشت
بهطور پیشفرض فکر میکنیم که میشود بهراحتی افرادی را دورهم جمع کرد و کسبوکار خود را شروع کرد. به همین دلیل همیشه به ایده محصول خود و میزان سرمایه اولیه در ابتدای کار توجه بیشتری داریم. غافل از اینکه تشکیل یک تیم و مدیریت آن بسیار مهم است و چالشهای خاص خود را دارد. آنچه ایده یک کارآفرین را به حرکت درمیآورد، تیم قوی و منابعی است که در اختیار دارد بهخصوص در مرحله شکلگیری یک کسبوکار، نقش تیم بسیار پررنگتر از دیگر منابع است و باید دقت زیادی را در تیمسازی و مدیریت یک تیم داشت. تیمی که در ابتدای کار شکل میگیرد متشکل از افرادی است که هرکدام درصدی هرچند کم روحیه کارآفرینانه دارند و حاضر میشوند تا در لحظه راهاندازی یک کسبوکار باوجود تمامی مشکلات و سختیها همکاری لازم را داشته باشند. پیدا کردن این افراد و متقاعد کردن آنها برای همکاری در شکلگیری یک کسبوکار نیازمند صرف وقت و هزینه است. ضعف در تیمسازی و مدیریت یک تیم، مسیر رشد یک کسبوکار را با چالشی جدی روبهرو میکند.
۶) به ویژگیها و روحیه خاص کارآفرین توجه کمتری شد
ویژگیهای خاصی هست که کارآفرین را از غیر کارآفرین جدا میکند. وقتی در زندگی کارآفرینان نگاهی میاندازیم متوجه میشویم که آنها کار خارقالعاده یا ماورایی انجام ندادهاند بلکه شیوه متفاوتی را در کار خود پیشگرفتهاند. شاید بتوان مهمترین عاملی که کارآفرین را از غیر کارآفرین جدا میکند در یک جمله خلاصه کرد: کارآفرینان در طول زندگی خود تصمیمهایی گرفتهاند که دیگران حاضر به این کار نبودند؛ مثلاً تنها دارایی خود را فروختند تا کسبوکار خود را راهاندازی کنند یا برای پایداری کسبوکارشان مجبور به فروش خانه خود شدهاند. میتوان مثالهای زیادی ازایندست تصمیمهای عجیب کارآفرینان بیان کرد. نتیجه این تصمیمها منجر به یک کسبوکار موفق برای آنها شده است. آنچه باعث میشود چنین تصمیمهایی بگیرند همان ویژگیهای کارآفرینانهای است که در ابتدای بحث به آن اشاره شد. ویژگیهایی مثل میل به موفقیت، استقلالطلبی، ریسکپذیری و قدرت تحمل ابهام منجر به ایجاد چنین تصمیمهایی در کارآفرینان میشود. آنچه اهمیت فراوان دارد این است که برای قدم گذاشتن به دنیای کارآفرینی لازم است این خصوصیات فردی را در خود بررسی کنیم و اگر احساس میکنیم در مواردی دچار ضعف هستیم حتماً در خود تقویت کنیم. فرآیند کارآفرینی روحیه خاص خود را میطلبد که در هر شخصی وجود ندارد اما این بدان معنا نیست که نتوانیم این ویژگیها را در خود تقویت کنیم.
۷) صرفاً درآمد یک کسبوکار موردتوجه قرار گرفت
بدون شک هدف تمام کسبوکارها رسیدن به یک درآمد مناسب است اما سؤال اصلی این است که از چه سازوکاری برای رسیدن به این درآمد استفاده شده است. در کارآفرینی مهمتر از درآمد، نحوه درآمدزایی است. اینکه بدانید درآمد خود را از چه طریق به دست میآورید؟ با چه افراد یا کسبوکاری شراکت میکنید؟ از چه منابعی در این راه استفاده میکنید؟ با کدام گروه از مشتریان ارتباط برقرار میکنید؟ از چه کانالی این ارتباط را ایجاد میکنید؟ جواب به این سؤالها چیزی را مشخص میکند که اصطلاحاً به آن مدل کسبوکار میگویند که بسیاری از کارآفرینان در طراحی و خلق یک مدل کسبوکار خلاقیت و نوآوری منحصربهفردی داشتهاند. مشخص شدن مدل کسبوکار منجر به درک صحیح از جریان درآمدزایی کسبوکار خواهد شد. بدون یک جریان درآمدی مشخص هرگز نمیتوان به یک درآمد پایدار در کسبوکار رسید.
از طرفی تنها معیار سنجش موفقیت یک کسبوکار درآمد آن نیست. دانستن درآمد کسبوکارها همیشه لذتبخش است و کنجکاو هستیم تا بدانیم درآمد یک کسبوکار در سال چقدر است اما باید بدانید که درآمد بالا لزوماً به معنای وجود یک کسبوکار موفق نیست بلکه برای قضاوت بهتر نیازمند اطلاعاتی در مورد هزینههای صرف شده، میزان سرمایه اولیه و رشد بازار آن کسبوکار هستیم.
نکات بالا صرفاً تجربهای از حضور در همایشی کارآفرینی و تحقیقات انجامشده در این زمینه است. برای مطالعه بیشتر در مورد باورهای غلط نسبت به کارآفرینی و آشنایی با تصورهای درست در این زمینه توصیه میشود کتاب «نگاهی نو به باورهای کارآفرینی و مدیریت بنگاهها» از انتشارات دانشگاه تهران که توسط دکتر کامبیز طالبی نوشته شده است، حتماً مطالعه گردد. این کتاب ذهنیت درستی از کارآفرینی در شما ایجاد خواهد کرد. همچنین میتوانید مقاله پنج تصور اشتباه در مورد استارتآپها را از سایت «مرکز توانمندسازی و تسهیلگری کسبوکارهای نوپای فاوا» مطالعه کنید.