در اغلب موارد، مرگ و زندگی استارتآپها به استراتژیهای بازاریابی آنها وابسته است. اگرچه روشهای بازاریابی هیچ شرکتی مثل شرکت دیگر نیست، اما الگوهای مشترکی وجود دارند که به موفقیت منتهی میشوند و در این میان، اشتباهاتی هم وجود دارند که بسیار پرهزینه هستند و برای شرکت گران تمام میشوند.
در این مقاله، چهار اشتباه رایج را بررسی میکنیم که استارتآپها در هنگام بازاریابی مرتکب میشوند:
عدم توجه به هزینه کسب هر مشتری (CPA)
زمانی که در مراحل آغازین کسبوکار قرار دارید، انتخاب بهترین روش برای کسب مشتری یا گسترش پایگاه کاربران، کار سادهای نیست. اما سعی کنید مثل یک بازاریاب هوشمند عمل کنید و به قول معروف، تمام تخم مرغهایتان را در یک سبد نگذارید. بدین معنا که هیچوقت تمام بودجه خود را روی یک کانال، که گفته میشود باعث موفقیت شرکت X شده است، سرمایهگذاری نکنید. بهجای این کار، بودجه جداگانهای را برای آزمایش استراتژیهای مختلف برای کسب مشتری در نظر بگیرید. بعضی از این استراتژیها عبارتاند از: بازاریابی محتوایی، بازاریابی ایمیلی، روابط عمومی استراتژیک، سئو، رسانههای اجتماعی، هک رشد و ... . این مقیاس باید به حد کافی بزرگ باشد تا تعداد نمونه مناسبی برای آزمایش در اختیار داشته باشید. درنهایت تاکتیکهایی را که کارآیی ندارند حذف کنید و روی مواردی تمرکز کنید که بیشترین بازدهی را دارند.
عدم استفاده از حداقل یک هک رشد
هک رشد، باعث موفقیت و برنده شدن بسیاری از برندها ازجمله بیسکمپ، دراپ باکس، پینترست و Airbnb شده است. هک رشد هوشمندانه میتواند بهسادگی کسبوکار شما را وارد سطح جدیدی از فعالیت کند. اما بسیاری از بازاریابها ترجیح میدهند که حتی یک بار هم این استراتژی را امتحان نکنند!
چرا؟ چون هک رشد نیاز به زمان، خلاقیت و سرمایهگذاری دارد. هک رشد نیازمند بررسی دقیق آمار و تحلیل آنها، بررسی کمپینهای بازاریابی قبلی و شمارش مشتریانِ راغبِ جذب شده است و درنتیجه دیگر زمانی نخواهید داشت تا به صندلی تکیه دهید، استراحت کنید، و رویا ببافید.
بی توجهی به اعداد و ارقام هشدار دهنده
بعضی از ایدهها، علیرغم اینکه عالی هستند، کارآیی ندارند. گاهی به نظر میرسد کمپینی، موفقیتآمیز باشد، اما نتیجه معکوس به دست میآید و اینها همیشه تقصیر شما نیست.
وقتی نوبت تحلیل و آمار میرسد، تعصبات را کنار بگذارید. اگر آمار نشان میدهد که بازاریابی، فایدهای نداشته، باید از آن صرفنظر کنید، حتی اگر آن پروژه، بسیار موردعلاقه شما باشد. به امید اینکه اوضاع بهتر شود، صبر نکنید و پروژه را از ریشه متوقف کنید. سپس منابع را بار دیگر تخصیص دهید تا در دراز مدت، همچنان بتوانید سودآوری لازم را داشته باشید.
دست کم گرفتن ارزش تبلیغات بلندمدت
با استفاده از کانالهای بازاریابی، مثل نمایش آگهی تبلیغاتی یا تبلیغ در رسانههای اجتماعی، همه کارها ساده انجام میشوند. شما به میزان X دلار هزینه میکنید، و به تعداد Y کلیک یا ایمپرشن به دست میآورید. همچنین میتوانید نرخ تبدیل مشتری را بهطور دقیق پیگیری کنید. (ایمپرشن به معنی تعداد دفعات نمایش تبلیغ در صفحات گوگل است)
اما ترفندهای دیگر بازاریابی، ازجمله بازاریابی از طریق افراد تاثیرگذار یا بازاریابی محتوایی، به این اندازه ساده نیستند. هر دوی این روشها، جزو تبلیغات بلندمدت محسوب میشوند و نمیتوانید مانند تبلیغات کوتاهمدت (نمایش آگهی) برای آنها قیمت تعیین کنید.
برای آنکه تبلیغات بلندمدت به نتایج قابل ارزیابی منتهی شوند، به گذر زمان نیاز است، اما این تبلیغات، مثل نمایش آگهی نیستند که بهمحض توقف تبلیغات، دیگر ارزشی نداشته باشند.
بازاریابی محتوایی میتواند در یک بازه زمانی طولانی، همچنان اثربخش باشد و در واقع، باید هم اینطور باشد!. سئو هم مدتی طول میکشد تا تاثیر خود را ثابت کند. افراد تأثیرگذار هم حتی بعد از اتمام کمپین بازاریابی، همچنان محتوای برند شما را برای خوانندگانشان ترویج میکنند. خواندن مطالب، در مقایسه با آگهی تبلیغاتی، که معلوم نیست دیده میشود یا نه، از سطح سرمایهگذاری بالاتری برخوردار است، و بدین ترتیب، دامنه آشنایی با برند شما، با گذشت زمان همچنان گسترش مییابد.
زمانی که بودجهای را برای استراتژی تبلیغات بلندمدت کنار میگذارید، نمیتوانید صرفا به کلیک یا ایمپرشن تکیه کنید. بهتر است بهجای این روش، مجموع ارزش رسانهای آن را محاسبه کنید. برای هر محتوا یا اقدام، یک تگ قیمت قرار دهید، برای مثال ۵ دلار در ازای هر اشتراک در فیسبوک یا ۱۰ دلار در ازای هر بار بازدید ارگانیک از سایت با کمک سئو.