بازاریابی در اقتصاد دیجیتال امروز مشکلتر از روزهایی است که این کار در رسانههای جمعی انجام میشده است. در گذشته، صرف بودجههای کلان و انتقال پیامهای بازاریابی فراوان برای اینکه مصرفکنندگان شما را به خاطر داشته باشند، کافی بود. امروزه، نهتنها مخاطبان به گروههای کوچکتر و بیشتری تقسیمشدهاند، بلکه نیاز به یک رویکرد هدفمندتر هم وجود دارد؛ اما فعالیتهای دیجیتال بهصورت ادامهدار است، بنابراین حتی اگر شما در ایجاد آگاهی مشتریان نسبت به برند خود موفق عمل کنید، رقبای شما با پیشنهادهای رقابتی میتوانند آن مصرفکنندگان را مورد هدف قرار دهند.
به همین دلیل بسیاری از برندها به محتوا روی آوردهاند. بازاریابی محتوایی بهجای قرار دادن تبلیغات بین صفحههای روزنامهها و مقالات، به برندها اجازه میدهد تا مستقیماً با مصرفکنندگان ارتباط برقرار کنند. هرچند متأسفانه این روش هم در اغلب موارد بهصورت یک نسخهی دیگر از اشکال قدیمی تبلیغات انجام میشود. با این اوصاف بازاریابان نیاز دارند که رویکرد خود را تغییر دهند.
چهار سؤال که به شما در ایجاد یک استراتژی پایدار کمک خواهند کرد عبارتاند از:
۱ -چرا شما به محتوا نیاز دارید؟
در مروری کلی از موضوع، موسسهی بازاریابی محتوایی (the Content Marketing Institute) توضیح میدهد که بازاریابان به این دلیل به محتوا نیاز دارند که «تأثیر بازاریابی سنتی لحظهبهلحظه در حال کاهش است» این ممکن است درست باشد، اما توضیح نمیدهد که چرا محتوا واقعاً اثربخش است.
بازاریابی سنتی بهشدت به رسانههای ارتباطجمعی تمایل دارد، چون این رسانهها امکان دسترسی به بسیاری از افراد را در یکزمان کوتاه و با هزینهی بسیار کم برای بازاریابان فراهم میکنند، اما محتوا هیچکدام از این کارها را انجام نمیدهد؛ بنابراین کار سختی است که بخواهیم ببینیم چطور هرکسی بهصورت بالقوه میتواند یک استراتژی انتشار سنتی را با یک استراتژی محتوا جایگزین کند.
از طرف دیگر، محیط دیجیتال امروز این امکان را فراهم میکند که بازاریابان بتوانند به روشی که قبلاً امکانپذیر نبوده است مستقیماً با مشتریان، شرکا و عموم مردم ارتباط برقرار کنند. این روش، دسترسی به افراد کمتری را فراهم میکند و زمان بیشتری نسبت به یک استراتژی انتشار سنتی لازم دارد، اما فرصتهای جدید هیجانانگیزی برای ایجاد تعامل بیشتر ایجاد میکند.
واضح است محتوایی که برای ۳۰ ثانیه زمان در تلویزیون تولید میکنید با محتوایی که قرار است بهاندازهی یک فیلم ۱۰ دقیقهای باشد متفاوت است؛ بنابراین محتوا را مانند یک کمپین تبلیغاتی تلقی نکنید. در مورد آنچه که منتظر دست یافتن به آن هستید، بهطورجدی فکر کنید. اگر تنها دلیل شما برای انجام بازاریابی محتوایی این است که آن را جایگزین بازاریابی سنتی کردهاید، بهاحتمال بسیار زیاد شکست خواهید خورد.
۲ - چه ارزشی برای تبادل ارائه میکنید؟
مزیت اصلی محتوای مؤثر و کارآمد این است که افراد آن را بهعنوان یک تبادل ارزش میبینند. محتوا با حفظ توجه مخاطبان و ایجاد یک رابطهی مداوم، منابع و تخصص شرکت را به مشتریان و شرکا پیشنهاد میدهد.
بهعنوانمثال، اهرم نفوذ نایک (Nike)، ارتباط آن با ورزشکاران برتر برای ساخت فیلمهای جذابی است که میلیونها نفر دوست دارند آنها را تماشا کنند و با دوستان خود به اشتراک بگذارند. آمریکن اکسپرس (American Express) به مشتریان خود در انجمن، مشاورهی تخصصی کسبوکار ارائه میدهد. موسسهی مطالعات پیشرفته (The Institute For Advanced Study) از بعضی محققان برتر
دعوت میکند تا گزارشهای شخصی کارهای پیشگامانهی خود را در آن ارائه بدهند.
بنابراین اصول اولیهی هر استراتژی محتوای مؤثر این است که ارزش ارائهشده کاملاً واضح باشد. آیا در کسبوکار شما هم روابطی مانند اهرمهای نفوذ نایک وجود دارد؟ آیا شما مانند آمریکن اکسپرس مشاوره ارائه میدهید؟ آیا میتوانید مانند موسسهی مطالعات پیشرفته به کارشناسان در سطح جهانی دسترسی داشته باشید؟
توجه کنید که این روش با یک کمپین بازاریابی سنتی بهشدت مغایر است. بازاریابان آموزشدیدهاند که بر مصرفکننده متمرکز شوند، اما تولیدکنندگان و ناشران موفق روی مأموریت تمرکز میکنند و این باعث همهی این تفاوتها میشود.
۳- انکور (anchor) شما چیست؟
یک کمپین تبلیغاتی سنتی، شروع و پایان تعریف شدهای دارد و شما برای تعیین اینکه آیا این کمپین موفق بوده یا نه، در بهترین وضعیت ممکن، نتایج را با اهداف اولیهی خود مقایسه میکنید. از سوی دیگر، تلاش برای ارائهی محتوای موفق حتی بعد از انتشار هم ادامه دارد. آنها باید فراتر از تغییرات بازار، مخاطبان و حتی کسانی که تازه وارد بازار شدند عمل کنند.
تنها از طریق انکور کردن یک مفهوم (anchoring) است که شما میتوانید یک تجربهی پایدار ایجاد کنید که مخاطبانتان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. این روشی است که به شما میگوید چگونه توجه آنها را به خودتان حفظ کنید.
۴ – قصد دارید چه نوع تجربهای را ارائه دهید؟
کمپینهای بازاریابی سنتی برای ایجاد مخاطب بر برنامهریزی عامهپسند تکیه دارند. از سوی دیگر ناشران برند، نیاز دارند توجه مخاطبان را با شایستگی خود حفظ کنند. بازاریابان برای تولید محتوایی که افراد میخواهند بخوانند و یا تماشا کنند، نیاز دارند تأکید خود را از تهیهی پیام به ایجاد تجربیات تغییر دهند.
اکثر بازاریابان از اهمیت تجربهی کاربری در محصولات و وب سایتها آگاهی دارند، اما در زمان انتشار و تولید آن را نادیده میگیرند. در عوض، آنها به رویکردهای بازاریابی سنتی مانند هدفگذاری و ارسال پیام رجوع میکنند که ممکن است برای زمان کوتاه ۳۰ ثانیهای و یا تبلیغات نیمصفحهای خوب عمل کند، اما برای ایجاد یک تجربهی سریع، اثرگذاری کمتری دارد.
ناشران موفق به همهی ابعاد محتوای خود توجه زیادی دارند مانند قالب، ساختار و صدا. بدیهی است که شما برای ارسال مقاله به یک روزنامه، متفاوت از زمانی عمل میکنید که قرار است آن را برای یک مجله بفرستید، همانطور که رویکرد شما برای یک نمونهی آزمایشی برای تلویزیون کاملاً متفاوت از تهیهی یک فیلم طولانی است. ارائهی تجربههای پایدار و محتوای موفق نیازمند صرف تلاش قابلتوجهی برای ایجاد و مستندسازی استانداردها است.
بنابراین بهجای فکر کردن دربارهی محتوا تنها بهعنوان یک اقدام بازاریابی، بهصورت جدی در مورد تجربهای که قصد دارید ارائه دهید فکر کنید. تجربهای که شما برای مشتریان ایجاد خواهید کرد، چیزی خواهد بود که آنها به خاطر میآورند و تعیین میکند که آیا آنها میخواهند دوباره برگردند یا نه.